صورتگر

ساقی و مطرب ومی جمله مهیّاست ولی / عیش بی یار مهیّا نشود یار کجاست

صورتگر

ساقی و مطرب ومی جمله مهیّاست ولی / عیش بی یار مهیّا نشود یار کجاست

بسم الله الرحمن الرحیم
الم تر کیف فعل ربک بأصحاب الفیل
ألم یجعل کیدهم فی تضلیل
و أرسل علیهم طیراً أبابیل
ترمیهم بحجاره من سجیل
فجعلهم کعصف مأکول
.
.
.
در مقابل این سیل عظیم و هجمه ی فیل ها و فیلم ها و جنایات فرهنگی، همچون پرنده ی کوچکی سنگ بر دهان می گیریم و از حریم دین دفاع می کنیم...

بایگانی
آخرین مطالب

داوود میرباقری

بسم الله

این نقاشی را خیلی وقت پیش کشیدم و پیش کشی بود برای تجلیل از ایشان به خاطر اثر بی نظیر «مختارنامه».

خیلی از ما عادت کرده ایم به اینکه انتقاد کنیم از فضای سینما و فیلم و تلوزیون و این دید انتقادی گاهی دیدن بسیاری از آثار خوب را از ما می گیرد. خدایی اش هم حیف است که از کنار این اثر بزرگ آقای میرباقری، کارگردان حوزه درس خوانده ی سینمای ایران بگذریم.

دست مریزاد می گویم، هر چند خیلی دیر!

...................................................................................................................................................................................

پ ن 1 : به دلیل درگیری برای کنکور بود که تا به حال نتوانستم به روز باشم. یعنی فرصت خالی کم داشتم و همان را خرج درس خواندن کردم، این هفته ماراتن تمام می شود، دعا کنید.

پ ن 2 : این کار را با اندکی دخل و تصرف با الگو برداری از کار استاد علیخانی کشیدم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۵
محمد اسماعیلی


سید مرتضی


بسم الله

آنان که به مقصد رسیده اند می گوند میان ما و شما تنها همین «خون» فاصله است؛ تا سدرة المنتهی را با پای عقل آمده ای، اما از این پس جاذبه ی جنون تو را خواهد برد... طی این مرحله دیگر با پای اراده میسور نیست؛ بال می خواهد و بال را به عباس می دهند که دستانش را در راه خدا قربان کرد... (فتح خون، سید مرتضی آوینی، ص126)

....................................................................................

پ ن1: اگر دیر آمدم مجروح بودم! مجروح کنکور و درس و ... . حدود دو ماه دیگر کنکور دارم و احتمالاً تا آن موقع نمی توانم زود به زود به روز باشم.

پ ن2: توسل کردم به سید مرتضی پیش آقام امام رضا علیه السلام، خیلی دلم هوای مشهد کرده اما بار گناه پایم را در تهران زنجیر نموده است.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۳
محمد اسماعیلی

ashoura

لحظات پایانی غروب بود و خورشید رنگ سرخ برافروخته ای به خود گرفته بود و آسمان در انتظار تیرگی شب. خسته و وامانده روی خاک ها نشسته بودیم. عطش عجیبی داشتیم. دیگر دست هایمان توان نداشت. با همان حال و خستگی بلند شدیم و راه افتادیم سمت کپری که قرار بود نماز را در آنجا برپا کنیم. بالای درب ورودی کپر، پرچمی نصب شده بود با ذکر «یا اباعبد الله الحسین(ع)»؛ به آنجا می گفتند: کپر حسینیه...

سال های زیادی از عاشورا می گذرد و این سوال هنوز در ذهن من آرام نمی گیرد که چگونه است که بعد از حدود 14 قرن، در میان مردمی که نامشان را گذاشته اند «محروم»؛ مردمی که نه نماز را درست می دانند نه خمس و زکات و ... و نه آسایش و آرامش دنیا را چشیده اند، کپری ساخته اند به نام حسینیه...؟ این حرکت عاشورایی امام حسین(ع) چه اسراری را در خود نهفته دارد؟

و در پاسخ این سوال و پیچ و خم های شدید و ظرافت های بسیارش، هر کس کلامی را رانده است اما در این میان عده ای ژرف اندیشیده اند و به این معنا رسیده اند که حسین(ع) هدفش سازندگی است؛ یک سازندگی به وسعت تاریخ و تربیتی که سال ها انسان های بسیاری را از ظلم ظالمان می رهاند و نه یک حرّ و هزاران حرّ را آزاده می سازد، بلکه تاریخ را آزاد می کند.

و اوست که می گوید. آرام و قاطع می گوید. آیا صدایش را نمی شنوی؟ «مرگ بر هر کس نوشته شده و همچون گلوبند، گلوی انسان را در بر گرفته است.»(بحار النوار، ج45، ص 366؛ لهوف، 52-53) اکنون که مرگ حتمی است، بگذار مرگی را انتخاب کنیم که آبستن زندگی باشد و سازندگی هایی بیاورد و آگاهی هایی متولد کند و روح هایی را حرکت دهد.[1]

این حماسه ای است که حسین(ع) آفرید و به همه ی تاریخ جان بخشید. اکنون ما نیز باید مسیر حرکتمان را مشخص کنیم، حسینی هستیم با یزیدی؟ یا از آن ها که دست بر افسار مرکب امامشان گرفتند؟ آیا ما انقلابی هستیم؟ حسین(ع) شهید شد و به بشریت درس بزرگی داد و امروز ما فرزندان انقلاب، از جام های حماسه ای که عاشورای 61 هجری پر شد، می نوشیم و حماسی زندگی می کنیم. حتی در این راه شش ماهه هایمان را هم فدا می کنیم و این همان چیزی است که اکنون در دمشق ها و بغدادها دارد محقق می شود...

«پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!

می گویی: مگر سر امام عشق را به نیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی؟ کار از کار گذشته است... اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو باز می گوید: کُلُّ أرضٍ کَربَلا و کُلُّ یَومٍ عاشورا. یعنی اگرچه قبله در کعبه است اما، «فَأینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ»(115 بقره). یعنی هرجا که پیکر صدپاره ی تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت. و هر گاه که عَلم قیام تو بلند شود، عاشوراست... »[2]

و از پس این غروبی که همه ی آسمان را سرخ کرد، می رسد کار به جایی که زمین در تاریکی مطلق فرومی رود و نور ماه سوسو می زند، اما هنوز جای دلگرمی هست، خورشید هست، آفتاب دوباره طلوع می کند؛ حسین(ع) زمان در راه است...



[1]  علی صفایی حائری، عاشورا، ص 77



[2]  شهید سید مرتضی آوینی، فتح خون، ص 66

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۲ ، ۰۳:۲۸
محمد اسماعیلی


بسم الله
شاید برای ما عادی و معمول شده باشد که حاج حسن گفته است: « روی قبرم بنویسید اینجا قبر کسی است که می خواست اسرائیل را نابود کند.» اما زندگی سرشار از جهادش نشان از همین عزم راسخش بوده است و این عزم راسخ و قدم های محکم، حاکی از روح حسینی و عاشورایی او.
شادی روحش صلوات
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۰۱:۵۸
محمد اسماعیلی